اگر فرزند نوجوان دارید یا خودتان نوجوان هستید، احتمالاً نام «مانگا» را شنیدهاید. مانگا همان داستانهای مصور ژاپنی است که این روزها بین نوجوانان ایرانی حسابی طرفدار پیدا کرده. اما سؤال اینجاست: خواندن مانگا چه تأثیری روی نسل آینده در ایران میگذارد؟ آیا باعث خلاقتر و آگاهتر شدن نوجوانان ما میشود یا ممکن است اثرات منفی هم داشته باشد؟ در این مقاله خودمانی میخواهیم تمام جنبههای مثبت و منفی مطالعه مانگا را بررسی کنیم تا هم نوجوانان و هم والدین دید بهتری نسبت به این پدیدهی جذاب پیدا کنند.
نوجوانی غرق در خواندن یک کتاب مانگا – دنیایی از تصاویر و داستان که نوجوانان را مجذوب میکند.
تأثیر مانگا بر خلاقیت و خیالپردازی
یکی از نخستین اثرات مثبتی که برای خواندن مانگا مطرح میشود، تقویت خلاقیت و قدرت خیالپردازی در نوجوانان است. داستانهای مانگا پر از دنیاهای متفاوت و شخصیتهای رنگارنگاند؛ از نینجاها و غولها گرفته تا رباتهای آیندهنگر. وقتی یک نوجوان در این دنیاهای تخیلی غرق میشود، ذهنش پرواز میکند و صحنهها را در مخیله خود تجسم میکند. مانگا بستری فراهم میکند که تقریباً هر نوع داستانی در آن ممکن است اتفاق بیفتد و همین گستردگی سوژهها، خلاقیت را در خواننده تحریک میکند. در واقع نوجوان هنگام خواندن مانگا مدام در حال تصور صحنهها و موقعیتهاست و این به نوعی مثل یک تمرین ذهنی برای پرورش قوه تخیل او عمل میکند.
نکتهی جالب اینجاست که بسیاری از نوجوانها بعد از خواندن مانگا ترغیب میشوند خودشان هم دست به کارهای خلاقانه بزنند. مثلا یک طرفدار پر و پا قرص مانگا ممکن است شروع به طراحی شخصیتهای دلخواهش کند یا داستان کوتاهی بر اساس دنیای مانگا بنویسد. خیلی از مانگاکاها (نویسندگان و طراحان مانگا) خودشان در نوجوانی خوانندهی مانگا بودهاند و همان علاقه باعث شده به خلاقیت رو بیاورند. بنابراین، مانگا فقط مصرف یک داستان آماده نیست؛ جوان را تشویق میکند که خودش هم آفریننده شود. به تصویر زیر نگاه کنید که یک پسر ۱۰ ساله بعد از خواندن مانگا کاراکتری را طراحی کرده است – این یعنی جرقههای خلاقیت در ذهنش روشن شده:
طرح یک شخصیت مانگا که توسط کودکی ۱۰ ساله کشیده شده است – خواندن مانگا میتواند الهامبخش خلاقیت و هنر در نوجوانان باشد.
فرمت بصری مانگا نیز به پرورش خلاقیت کمک میکند. ترکیب تصویر و متن به شکل همزمان، مغز را به فعالیت وا میدارد تا داستان را دنبال کند. پژوهشها نشان دادهاند که کمیکها و رمانهای گرافیکی میتوانند مانند یک پل ادبی، خلاقیت را تقویت کنند. مغز نوجوان هنگام خواندن مانگا باید هم تصویرها را تفسیر کند و هم دیالوگها را بخواند؛ این نوع تفکر چندوجهی به طور غیرمستقیم مهارتهای خلاقانه و تفکر انعطافپذیر را افزایش میدهد. به زبان ساده، مانگا ذهن را از حالت خطی خارج میکند و عادت میدهد که از زوایای مختلف به داستان و دنیا نگاه کند. چنین ذهنی فردا میتواند در برخورد با مسائل زندگی نیز خلاقانهتر عمل کند.
نقش مانگا در تربیت فکری و اخلاقی
علاوه بر تخیل، مانگا میتواند بر فکر و اخلاق نوجوانان هم اثر بگذارد. شاید تعجب کنید اگر بشنوید که مانگاها فقط داستانهای فانتزی ساده نیستند؛ بسیاری از آنها به مسائل عمیق انسانی میپردازند. مثلا در مانگاهای معروفی مثل دفترچه مرگ (Death Note) [خرید مانگا] پرسشهای فلسفی و اخلاقی جدی مطرح میشود: اگر قدرت خداگونهای داشته باشی که بتوانی مرگ دیگران را رقم بزنی، آیا از آن استفاده میکنی؟ این مانگا نشان میدهد چگونه حتی یک انسان با نیت خیر، وقتی قدرت بیحد پیدا کند ممکن است تا مرز پلیدی پیش برود. خواندن چنین داستانهایی ناخودآگاه نوجوان را وادار میکند به مفاهیمی مثل قدرت، مسئولیت، خیر و شر بیندیشد و دربارهی انتخابهای اخلاقی خودش تأمل کند.
یک دختر نوجوان در حال خواندن یک رمان گرافیکی در کتابخانه – داستانهای مانگا میتوانند مفاهیم عمیق اخلاقی را در دل سرگرمی به نوجوان منتقل کنند.
مضامین اخلاقی در مانگاها حضوری پررنگ دارند. قهرمانهای مانگا اغلب در طول داستان با چالشهای سختی روبهرو میشوند: شکست میخورند، از عزیزانشان جدا میشوند، گاهی مجبور به فداکاریهای بزرگ میشوند و در نهایت رشد شخصیتی پیدا میکنند. بسیاری از مانگاها پایان کاملاً خوش و فانتزی ندارند؛ درست مثل زندگی واقعی، قهرمان داستان برای رسیدن به هدفش از خود گذشتگی میکند و بها میپردازد. این موضوع به نوجوان نشان میدهد که در زندگی واقعی هم همیشه همه چیز گل و بلبل نیست و برای رسیدن به اهداف باید پشتکار داشت، شکستها را پذیرفت و حتی گاهی از خواستههای خود گذشت. به عنوان مثال، دوستی و همدلی از مفاهیم پرتکرار در مانگاهای ماجراجویی هستند؛ شخصیتها یاد میگیرند با کمک هم بر مشکلات غلبه کنند و این درس بزرگی در مورد ارزش کار تیمی و رفاقت به خواننده میدهد.
از طرفی، مانگاها میتوانند چارچوبهای فکری نوجوانان را گستردهتر کنند. بسیاری از موضوعاتی که شاید در رسانههای معمول کمتر به آنها پرداخته شود، در مانگا بیپرده مطرح میشوند. برای مثال، مباحثی مثل مرگ و زندگی، ظلم و عدالت، اهمیت انتخابهای درست، مبارزه با فساد و پلیدی و حتی مفاهیمی دربارهی معنای خوشبختی و هدف زندگی، در داستانهای مانگا دیده میشود. طرح این موضوعات عمیق در قالب یک داستان جذاب، نوجوان را فکر کردن یاد میدهد. ممکن است بعد از خواندن یک مانگا، ساعتها در ذهنش دربارهی پایان آن یا تصمیم شخصیت اصلی فکر کند و خودش را جای او بگذارد که «اگه من جای اون بودم چه کار میکردم؟». این همذاتپنداری و تفکر انتقادی در سنین نوجوانی بسیار ارزشمند است و به شکلگیری نظام ارزشی و اخلاقی فرد کمک میکند.
البته نقش والدین و مربیان اینجا پررنگ است. بهتر است والدین بدانند مانگاها ژانرهای متنوعی دارند و بعضی برای گروه سنی کودک و نوجوان مناسبترند. همراهی والدین در انتخاب مانگای مناسب سن فرزندشان و صحبت دربارهی محتوای آن میتواند اثر تربیتی مثبت مانگا را دوچندان کند. وقتی پدر یا مادر از فرزندشان میپرسند «فکر میکنی قهرمان داستان کار درستی کرد؟ تو جای او بودی چه تصمیمی میگرفتی؟»، در واقع دارند فرزندشان را به گفتوگوی اخلاقی دعوت میکنند. این گفتوگوها باعث میشود آنچه نوجوان از مانگا یاد گرفته، در ذهنش تثبیت شود و تبدیل به باور و بینش اخلاقی خودش شود.
تأثیرات مثبت و منفی فرهنگی مانگا در جامعه ایران
مانگا یک محصول فرهنگی ژاپنی است، اما حالا دیگر جهانی شده و به ایران هم راه پیدا کرده. از جنبهی فرهنگی، این ورود گسترده هم آثار مثبت دارد و هم منفی. ابتدا بیایید از نگاه مثبت ببینیم. مانگا دروازهای به فرهنگ ژاپن است؛ نوجوان ایرانی با خواندن مانگا با افسانهها، اسطورهها، آداب و رسوم و سبک زندگی مردم ژاپن آشنا میشود. مثلا از طریق داستانهای سامورایی یا مانگاهای تاریخی، چیزهایی دربارهی تاریخ و سنتهای ژاپن یاد میگیرد. این آشنایی با یک فرهنگ دیگر میتواند دید او را بازتر کند و حس احترام به تنوع فرهنگی را در او پرورش دهد. علاوه بر این، بسیاری از ارزشهای مثبت جهانی مثل صلحدوستی، شجاعت، عدالتخواهی و همبستگی در مانگاها برجسته شدهاند. انتشار چنین ایدههایی میتواند تأثیر فرهنگی مثبتی باشد که نسل جوان ما را نسبت به مسائل جهانی حساستر و صلحطلبتر بار بیاورد.
چند تن از محبوبترین شخصیت های مانگا در ایران
یکی دیگر از نگرانیهای فرهنگی، کمرنگ شدن محتوای بومی در میان انبوه آثار ترجمهای است. گزارشها نشان میدهد این روزها بازار کتاب نوجوان در ایران در تسخیر مانگا و رمانهای گرافیکی خارجی است؛ طوری که کتابهای ترجمهای پرفروشتر از آثار تألیفی داخلی شدهاند. خیلی از ناشران به خاطر سود اقتصادی سراغ چاپ مانگا میروند و متأسفانه آثار ایرانی کمتری تولید میشود. اگر این روند ادامه پیدا کند، ممکن است ادبیات بومی و داستانهای ایرانی به حاشیه بروند. از دید فرهنگی، ایدهآل این است که تعادلی برقرار شود؛ یعنی نوجوان ایرانی هم از خواندن مانگاهای خارجی لذت ببرد و هم قصهها و قهرمانهای فرهنگ خودش را بشناسد. اما الان طبق شواهد، ترجمهها بازار را گرفتهاند و این زنگ خطری است که باید به آن توجه کرد.
با این حال، نباید از تأثیرات فرهنگی مثبت شبکههای هواداری مانگا هم غافل شد. در سالهای اخیر، خردهفرهنگهایی از دل طرفداران انیمه و مانگا در ایران شکل گرفته است. نوجوانان در فضای مجازی گروهها و انجمنهایی درست کردهاند که دربارهی مانگاها بحث میکنند، فایلهای ترجمهشده را به اشتراک میگذارند و حتی برای دیدن انیمهها دورهم جمع میشوند. این جامعههای کوچک طرفداری، یک فرهنگ مشترک جدید میان اعضایشان ایجاد کرده که آمیزهای از فرهنگ ایرانی و علاقه به هنر ژاپنی است. از یک سو، ممکن است والدین حس کنند فرزندشان بیش از حد غرق فرهنگ بیگانه شده؛ از سوی دیگر، همین تعاملات گروهی حول مانگا میتواند مهارت اجتماعی نوجوانان را تقویت کند و حس تعلق به یک اجتماع را در آنها ارضا کند (که در بخشهای بعد بیشتر توضیح میدهیم). به هر ترتیب، اثر فرهنگی مانگا در ایران چیزی نیست که بتوان نادیده گرفت؛ به قول یک نویسنده، مانگا آنقدر در تار و پود جامعه ژاپنی تنیده شده که امروز در ایران هم ردپای آن را در قفسهی کتابفروشیها و گوشیهای نوجوانان میبینیم. این نفوذ فرهنگی هم فرصت است و هم چالش؛ بستگی دارد ما چگونه با آن برخورد کنیم.
تأثیرات مانگا بر پیشرفت تحصیلی (یا افت آن)
یکی دیگر از دغدغههای والدین این است که مبادا غرق شدن در مانگا به درس و مشق بچهها لطمه بزند. این نگرانی بیراه هم نیست؛ وقتی نوجوان ساعتها سرگرم خواندن جلدهای متعدد یک مانگا میشود، طبیعتاً زمانی که باید به درس اختصاص دهد کمتر میشود. بسیاری از ما والدینی را دیدهایم که میگویند «فلانی سرش تو مانگاست، درسشو ول کرده!». از طرف دیگر، خود نوجوانها استدلال میکنند که مانگا خواندن خودش یک جور مطالعه است و چه بسا به یادگیریشان کمک هم بکند. واقعیت چیست؟ آیا مانگا حواس دانشآموز را از درس پرت میکند یا میتواند مکملی برای آموزش باشد؟
بگذارید اول به نیمهی پر لیوان نگاه کنیم. خواندن مانگا در اصل یعنی کتاب خواندن – حتی اگر کتاب مصور باشد. در دنیایی که خیلی از جوانها عادت مطالعه را کنار گذاشتهاند و بیشتر به سراغ گوشی و فضای مجازی رفتهاند، مانگا یک راه فریبنده برای بازگرداندن بچهها به کتابخوانی است. جالب است بدانید در ژاپن اوایل دهه 2000، وقتی آمار مطالعه کتابهای متنی افت کرد، دولت و مدارس روی آوردند به اینکه مجلات و کتابخانهها را پُر از مانگا کنند تا نوجوانان را دوباره به خواندن عادت دهند. نتیجه هم موفق بود؛ مانگا خیلیها را کتابخوان کرد و جلوی افت سطح سواد را گرفت. در ایران خودمان هم، اگر نوجوانی هیچ علاقهای به کتابهای غیر درسی ندارد اما با اشتیاق مانگا میخواند، در واقع دارد مهارت خواندنش را تقویت میکند، دایرهی لغاتش را گسترش میدهد و حتی ممکن است به واسطهی یک مانگا به تاریخ یا علم هم علاقهمند شود (چون بعضی مانگاها تم تاریخی یا علمی آموزشی دارند). بنابراین از منظر آموزشی، مانگا میتواند انگیزهبخش مطالعه باشد و پلی شود برای اینکه نوجوان بعدها کتابهای جدیتر را هم بخواند.
از سوی دیگر، واقعبین باشیم؛ هر چیزی اگر از حد بگذرد مضر میشود. اعتیاد به مانگا هم میتواند برای پیشرفت تحصیلی خطرساز شود. وقتی نوجوان به جای حل تمرینهای ریاضی، پنهانی زیر میز مشغول خواندن قسمت جدید مانگای مورد علاقهاش باشد، معلوم است که نمراتش ضربه میخورد! به عکس زیر دقت کنید:
دانشآموزی که در کلاس بهجای توجه به درس در حال خواندن مانگا است – هرچند مطالعه خوب است، اما باید مراقب بود که مانگا جای درس و تکلیف را نگیرد!
در این تصویر، دانشآموزی را میبینیم که سر کلاس کتاب مانگا دستش گرفته، در حالی که دفتر مشق و خودکارش روی میز افتاده است. این صحنه گویای همان نگرانی والدین است: مانگا نباید جای درس را بگیرد. مدیریت زمان و اولویتبندی خیلی مهم است. نوجوان باید یاد بگیرد که ساعات مشخصی از روز را درس بخواند و تکالیفش را انجام دهد و در اوقات فراغت سراغ مانگا برود. والدین میتوانند در این زمینه مقرراتی بگذارند؛ مثلاً «اول درس، بعد مانگا». به هر حال انضباط در مطالعه درسی نباید فدای جذابیت قصههای مانگا شود.
جنبهی دیگر، تأثیر محتوای مانگا بر یادگیری است. برخی پدر و مادرها نگراناند که مبادا خشونت یا فانتزیهای مانگا روی ذهن فرزندشان اثر منفی بگذارد و تمرکزش را کم کند. این نگرانی تا حدودی به مورد قبل (اعتیاد و درگیری ذهنی بیش از حد) برمیگردد. اما اگر اعتدال رعایت شود، اتفاقاً مانگا میتواند ذهن دانشآموز را باز نگه دارد. همانطور که گفتیم، مانگا خلاقیت و تفکر را تقویت میکند و خواندنش نوعی ورزش ذهن است. دانشآموزی که قوه تخیل قوی دارد، در درسهایی مثل انشا، هنر و حتی حل مسئله بهتر عمل میکند. البته قرار نیست ادعا کنیم با مانگا خواندن میشود در امتحان ریاضی ۲۰ گرفت! ولی حداقل تأثیر مثبتی که دارد این است که قدرت درک متن و سرعت خواندن را بالا میبرد. خوانندهی منظم مانگا یاد میگیرد که چطور سریع از روی صفحات رد شود و مفهوم بگیرد – مهارتی که در درسهای مدرسه هم به کار میآید.
در نهایت، مهمترین توصیه در این زمینه حفظ تعادل است. نه میشود مانگا را از زندگی نوجوان امروز حذف کرد (چون جذابیتش آنقدر هست که مخفیانه هم شده پیدایش کند و بخواند)، نه درست است که او را کاملاً آزاد بگذاریم هرچقدر و هرچه دلش خواست بخواند و از درس بزند. نقش والدین نظارت هوشمندانه است؛ یعنی بدانند فرزندشان چه میخواند، برای چه سنی مناسب است و چقدر وقت روی آن میگذارد. اگر تعادل برقرار شود، مانگا میتواند یک سرگرمی سالم و حتی مفید در کنار تحصیل باشد. ولی اگر خدای نکرده نوجوان «درس را ول کند و بچسبد به مانگا»، آن وقت باید حتماً با او صحبت کرد یا حتی از یک مشاور کمک گرفت. خوشبختانه اکثر نوجوانها آنقدر باهوش هستند که ارزش درس را میدانند و مانگا را به عنوان زنگ تفریح ذهنی بین درسها میخوانند.
اجتماعی شدن، همدلی و آموزش غیرمستقیم از طریق مانگا
یکی دیگر از جنبههای مهم مانگا، تأثیرات اجتماعی و عاطفی آن بر نوجوانان است. مانگا خواندن یک فعالیت ظاهراً انفرادی است – یک نفر گوشهای مینشیند و کتاب مصور میخواند – اما همین سرگرمی انفرادی میتواند درهای بسیاری به روی زندگی اجتماعی نوجوان باز کند. چگونه؟ اجازه بدهید توضیح دهیم.
اول از همه، نوجوانان طرفدار مانگا به واسطهی این علاقه با هم دوست میشوند. کافی است دو نفر در یک کلاس یا در یک گروه مجازی بفهمند هر دو یک مانگا یا انیمهی محبوب را دنبال میکنند؛ فوراً یک موضوع مشترک برای حرف زدن و معاشرت پیدا میکنند. خیلی از دوستیهای دوران نوجوانی اینطور شکل میگیرد که مثلاً «من و دوستم هر دو ناروتو میدیدیم و کلی دربارهش حرف میزدیم». در ایران هم حالا فضاهایی ایجاد شده که نوجوانان علاقهمند به مانگا دور هم جمع میشوند – از انجمنهای آنلاین گرفته تا رویدادهای حضوری مثل نمایشگاههای کمیک و انیمه. این دورهمیها به بچهها فرصت میدهد مهارتهای اجتماعی خودشان را تقویت کنند؛ وقتی دربارهی داستان یا شخصیت محبوبشان بحث میکنند، در واقع دارند نظر خود را بیان میکنند، به نظر مخالف گوش میدهند، استدلال میکنند و حتی گاهی کار تیمی انجام میدهند (مثلاً یک گروه ترجمهی طرفداری مانگا را در نظر بگیرید که چند نوجوان همکاری میکنند تا یک مانگا را ترجمه و منتشر کنند). پس برخلاف تصور اولیه، مانگا میتواند جنبهی اجتماعی هم داشته باشد و بچهها را به هم نزدیک کند.
یک نوجوان در حال خواندن مانگا و همزمان پیام دادن با تلفن همراه – مانگا به بخشی از زندگی روزمره تبدیل شده و حتی میتواند واسطهای برای ارتباط نوجوانان با یکدیگر باشد.
نکتهی بعدی، تقویت حس همدلی از طریق داستانهای مانگاست. بیشتر مانگاها داستانهای شخصیتمحور دارند؛ یعنی شما به عنوان خواننده وارد دنیای درونی یک شخصیت (یا چند شخصیت) میشوید، احساسات و افکارشان را میبینید و با چالشهایی که روبهرو میشوند همراه میشوید. این همسفر شدن عاطفی با قهرمان داستان به طور غیرمستقیم به نوجوان یاد میدهد که احساسات دیگران را درک کند. پژوهشهای آموزشی نشان میدهد که کمیکها و رمانهای گرافیکی میتوانند خودآگاهی و همدلی را در خوانندگان جوان ارتقا دهند. چرا که نوجوان وقتی غم یک شخصیت را حس میکند یا از پیروزیاش خوشحال میشود، در واقع دارد تمرین همدلی میکند. مثلا وقتی در داستان دوستی یک قهرمان صدمه میبیند و قهرمان از این بابت دچار اندوه میشود، خواننده هم اندوهگین میشود. همین تجربهی عاطفی، او را نسبت به رنجها و شادیهای دیگران در دنیای واقعی حساستر میکند. بسیاری از والدین گزارش میکنند که فرزندشان بعد از خواندن یک سری مانگا، مهربانتر و فهمیدهتر شده؛ چون آن شخصیتها به او یاد دادهاند که محبت، فداکاری و درک متقابل چه ارزشی دارد.
علاوه بر این، مانگا نوعی آموزش غیرمستقیم هم به حساب میآید. ممکن است نوجوان حوصلهی شنیدن نصیحت مستقیم را نداشته باشد، اما همان نکتهی اخلاقی یا درسی را از خلال یک داستان مانگا یاد بگیرد بیآنکه حس کند کسی به او پند داده. برای مثال، خیلی از مانگاها اهمیت سختکوشی و تسلیم نشدن را نشان میدهند (شخصیت اصلی بارها شکست میخورد ولی دوباره بلند میشود و تلاش میکند). نوجوان با خواندن این داستان شاید در ظاهر فقط سرگرم شود، ولی ته قلبش درس پشتکار را میگیرد. یا مثلاً مانگایی را در نظر بگیرید که موضوعش زورگویی در مدرسه (bullying) است؛ خواننده با دیدن اثرات منفی زورگویی روی شخصیتها، خودش یاد میگیرد که دیگران را آزار ندهد و اگر شاهد ظلمی بود جلویش بایستد – بدون اینکه مستقیم به او وعظ شده باشد. این شیوهی آموزش از طریق داستان بسیار تأثیرگذارتر است، چون مخاطب احساس نمیکند در حال آموزش دیدن است و در نتیجه گارد نمیگیرد.
نکتهی دیگر، افزایش آگاهی اجتماعی از طریق موضوعات مانگا است. همانطور که قبلاً اشاره شد، مانگاها فقط تخیلی و فانتزی نیستند؛ خیلیهایشان به مسائل واقعی اجتماع مثل فقر، نابرابری جنسیتی، جنگ، محیط زیست و غیره میپردازند. وقتی نوجوان یک مانگا دربارهی تبعات جنگ میخواند (مانند مدفن کرمهای شبتاب که دربارهی جنگ جهانی دوم است) یا مانگایی دربارهی مشکلات سلامت روان (مثل تجربه تنهایی من که به افسردگی و هویت جنسی میپردازد)، در حقیقت دارد اطلاعات و درک خود را نسبت به این مسائل گسترش میدهد. حتی اگر همهی جوانب را دقیق نفهمد، حداقل سوالاتی در ذهنش شکل میگیرد و ممکن است برود دنبال جواب یا با دیگران دربارهاش حرف بزند. این خودش یک جور آگاهیبخشی است که از دل سرگرمی بیرون میآید.
نسل آینده: آگاهتر، خلاقتر یا بالعکس؟
حالا که این همه جوانب مختلف را بررسی کردیم، برگردیم به سوال اصلی: نسل آیندهای که با مانگا بزرگ میشود، آگاهتر و خلاقتر خواهد بود یا نه؟ پاسخ قطعی دادن به این سوال سخت است، چون نتیجه به عوامل زیادی بستگی دارد. اما میتوانیم جمعبندی کنیم که اگر استفاده از مانگا درست و متعادل باشد، میتواند نقشی مثبت در شکلگیری نسل آینده داشته باشد؛ و اگر بدون راهنما و افراطی باشد، ممکن است چالشبرانگیز شود.
نوجوانانی که امروزه با مانگا و انیمه بزرگ میشوند – آیا این تجربه آنها را به نسلی آگاهتر و خلاقتر تبدیل خواهد کرد؟
از یک سو، همانطور که دیدیم مانگا تقویتکنندهی خلاقیت، تخیل، همدلی و مهارت خواندن است. نسلی که کتابخوان باشد (حتی اگر کتاب تصویری باشد) قطعاً یک گام از نظر سواد و آگاهی جلوتر است. داستانهای مانگا نوجوانان ما را با دنیاهای مختلف آشنا میکند، تحمل و درک فرهنگیشان را بالا میبرد و آنها را دربارهی موضوعات مهم اجتماعی به فکر فرو میبرد. چنین نسلی احتمالاً ذهنی بازتر و روحیهای خلاقتر خواهد داشت. وقتی بچهای از نوجوانی یاد بگیرد که برای هر مشکلی بیش از یک راهحل وجود دارد (چون قهرمان مانگا راههای مختلفی را میآزماید) یا بفهمد که آدمها خاکستریاند نه صرفاً سیاه و سفید (چون شخصیتهای مانگا پیچیده و چندوجهیاند)، در بزرگسالی بهتر میتواند تصمیمگیری کند و دنیا را واقعبینانهتر ببیند. همچنین نسل مانگا به واسطهی قرار گرفتن در معرض ایدههای جهانی مثل صلح، دوستی ملتها و حفاظت از محیط زیست، احتمالاً نسلی آگاهتر نسبت به مسائل روز دنیا خواهد بود. اینها نقاط قوتی است که نمیتوان انکار کرد.
از سوی دیگر، باید حواسمان به آفتهای احتمالی هم باشد. اگر نوجوانان ما بدون هیچ نظارتی هر محتوایی را بخوانند، ممکن است دچار سردرگمی هویتی یا ارزشی شوند. همانطور که اشاره شد، برخی مفاهیم در مانگا با فرهنگ ما در تضاد است. اگر نسل جدید کورکورانه شیفتهی هرچه در مانگا میبیند شود، شاید از ریشههای فرهنگی خودمان دور بماند یا توقعاتی غیرواقعی از زندگی پیدا کند (مثلاً فکر کند زندگی باید مثل دنیای فانتزی مانگا هیجانانگیز باشد و واقعیت برایش کسلکننده شود). همچنین اعتیاد اطلاعاتی هم یک خطر است؛ اینکه جوانها آنقدر در داستانهای مانگا غرق شوند که از دنیای واقعی و وظایفشان فاصله بگیرند. هرچند این موضوع با مدیریت و آموزش مهارت خودکنترلی قابل حل است.
خوشبختانه، نشانههای امیدوارکنندهای وجود دارد که نوجوانان نسل جدید بسیار هوشمندانه با رسانهها برخورد میکنند. بسیاری از نوجوانهایی که مانگا میخوانند، در عین حال مطالعه غیردرسی دیگری هم دارند، در فعالیتهای هنری یا علمی شرکت میکنند و زندگی متعادلی را پیش میبرند. آنها از مانگا به عنوان سوخت خلاقیت و سرگرمی استفاده میکنند، نه اینکه بگذارند تمام زندگیشان را تسخیر کند. اگر این روند ادامه یابد و والدین و مربیان نیز نقش راهنما را ایفا کنند، میتوان امیدوار بود که نسل آیندهای خلاقتر، کتابخوانتر، همدلتر و آگاهتر داشته باشیم که در عین حال قدر فرهنگ خود را هم میداند. به قول معروف، از هر چیز به اندازه و به جا استفاده کردن کلید کار است.
حرف آخر: هم پای تفریح، هم پای تربیت
در پایان، مانگا را نه باید معجزه بدانیم و نه بلای آسمانی. مانگا یک ابزار است – ابزاری برای سرگرمی که میتواند آثار جانبی آموزشی، تربیتی و فرهنگی داشته باشد. اینکه این آثار جانبی بیشتر مثبت باشد یا منفی، بستگی به نحوهی استفاده ما از این ابزار دارد. والدینی که با فرزندشان دربارهی داستانهای مورد علاقهاش گفتوگو میکنند، معلمی که از یک مانگا برای بحث در کلاس بهره میگیرد، یا نوجوانی که خودش را به یک ژانر محدود نمیکند و مانگا را دریچهای به سوی مطالعهی بیشتر قرار میدهد، همه دارند کمک میکنند که مانگا در مسیر مثبتی اثر بگذارد. در مقابل، اگر بدون توجه بگذاریم نوجوان کاملاً در دنیای مانگا غرق شود، طبیعی است که مشکلاتی پیش بیاید.
نسلهای قبلی در ایران شاید با کتابهای داستانی یا کارتونهای تلویزیونی بزرگ شدند، و حالا نسل جدید با مانگا و انیمه در حال بزرگ شدن است. جوهر ماجرا اما یکی است: داستان. داستانها همیشه به بشر درس دادهاند، الهام بخشیدهاند و او را سرگرم کردهاند. مانگا هم یک قالب نوین داستانگویی است که جذابیت ویژهای برای جوان امروز دارد. پس به جای تقابل با آن، بهتر است همراه نوجوانان شویم و از این فرصت برای گفتوگو، یادگیری و پرورش تخیل و اخلاق بهره ببریم. شاید نسل آیندهی ایران، نسلی باشد که در کیف مدرسهاش کنار کتابهای درسی، چند جلد مانگا هم دارد – نسلی که تخیلش پرورش یافته، دلش با قهرمانان عدالتطلب مانگا تپیده، با مفاهیم عمیق زندگی از خلال تصاویر آشنا شده و در عین حال، ریشههای خودش را هم محکم چسبیده است. چنین نسلی قطعاً میتواند آیندهی روشنتری برای همهی ما رقم بزند. پس بیایید به جای نگرانی صرف، مانگا را بشناسیم، درک کنیم و به شکل صحیح به نسل جوان معرفی کنیم. آنگاه خواهیم دید که داستانهای مصور سیاه و سفید، چگونه میتوانند زندگی واقعی را برای فرزندانمان رنگیتر و پرمعناتر کنند.
منابع و مراجع:
- سعید بهجت، «مانگا و تاثیرات اجتماعی آن» – مجله ویستا
- وبلاگ کتابانه، «همه چیز درباره مانگا: تاریخچه، سبکها، شخصیتها و …»
- خبرگزاری تسنیم، «بازار کتاب نوجوان در تسخیر مانگا…»
- Edutopia: “Build Empathy and Understanding by Pairing Comics With Novels”
- JapanPowered: “Why Reading Manga is Good for Your Brain”
- روانفیکس – دکتر یاسین نجفیزادگان: «انیمه و مانگا و روانشناسی نوجوان»
بیاین الان اینم ممنون کنین تو ایران والا سایت های دانلود انیمرو ک بستین اینم ممنوع کنین دیه
دارن که میبندن همه چیزو ولی ما تسلیم نمیشیم از سایت های دیگه ای دانلود میکنیم و تلگرام😏